آواتار پس از 1900 سال قسمت ششم



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


اواتار بهترین کارتون دنیا

اواتار انگ و اواتار کورا

 آب ، خاک ، آتش ، باد

همیشه دوست داشتم مثل کارتون آواتار مردم بتونند عناصرو کنترل کنند 

همه فکر می کنند آواتار یه شخصیت کارتونیه ولیی من باور دارم اون واقعیه

آخرین آواتار

کتاب اول : آب 

قسمت ششم : سفر به گذشته

رفتم پیش شیر دال اول خیلی ترسیدم ولی گفت با انسانها کاری نداره . من بهش میوه را دادم گفتم :« چه طور میشه برم به 1900 سال قبل زمان آواتار کورا ؟ گفت :« بیا این ماده را بگیر، وقتی خواستی برگردی دوباره بخورش .» من ماده را گرفنم و ازش تشکر کردم . ماده را خوردم خودم را وسط یه جشن دیدم دیدم همه دارند فریاد می زنند آواتار کورا ، آواتار کورا ! یادم اومد این همون قسمتیه که کورا خوب می شه . کورا گفت :« باورم نمیشه این جشن به خواطر من بر پا شده . که ناگهان کورا با تعجب داشت منو نگاه می کردم حس  کردم بقیه جشنو ول کردند وبه من زول زدند . تن زین گفت: سلام نو کی هستی ؟ سلام من نیایش هستم تازه به اینجا آمدم . نباید می گفتم آواتارم چون میدونستم دوتا آواتار هم زمان نمیشه . تن زین گفت :« چه اسم عجیبی به هر حال خوش آمدی دوست داری به جزیره ی معبد باد بیای ؟ گفتم :« البته خیلی ممننون . خواهش می کنم . ما سوار اوگی شدیم و پرواز کردیم . باخودم گفتم :« حتما الان تاف میاد ما رسیدیم به جزیره . اونجا بولین ، ماکو ، اسامی ، سسویین، لین ، اوپال باد افزاررها ، زوکو ، عمو تانراک بودند. جینورا هم که کچل کرده بود هم اونجا بود . رسیدیم وای ! بااور نمیشد بالاخره زوکو را دیدم . خودمو کنترل کردم تا جیغ نزنم ولی فعلا کارای مهم تری دارم .

.

.

.

.

خوب تمام شد خدا حافظ

 

    


نظرات شما عزیزان:

آنگ
ساعت23:17---9 شهريور 1393
هرچی می گذره عالی تر میشه
پاسخ:مرسی داداش گلم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:,ساعت7:44 بعد از ظهرتوسط کورا نیایش | |